آب دهان:خدو
آشکار شدن:افشا
اخلال کننده:مخل
از ماه های سریانی:ایار
از مواد خوشبو:عنبر
اعتبار و آبرو:وجهه
ای خدا:یا رب
بخش پایین جامه:دامن
بخشی از اوستا:یسنا
برعکس:وارونه
برگ کاغذ:ورق
بیهوده و دروغکی:الکی
پسر مازنی:ریکا
پیوستگی و اتصال:پیوند
تکیه دادن:لم
جلای پارچه:آهار
جواهر انگشتر:نگین
جوی آب:جوب
چه کسی:کی
حاکم:والی
حرف ندا:ای
حزن:غم
حیوان عظیم الجثه:فیل
خاک نرم:غبار
خو گرفتن:انس
خوراکی از اسفناج و تخم مرغ:نرگسی
درختی هندی:انبه
دره:وادی
دریای عرب:بحر
راندن مزاحم:دک
زبان عرب:لسان
زهره:ونوس
ساز و برگ اسب:یراق
سالک:رهرو
ستوده شده:محمد
سرحدها:حدود
سرگرمی سودمند:جدول
سست شدن:وا دادن
سیاه رنگ:ادهم
شادمان:خرم
شکوه:فر
عابد مسیحی:راهب
علامت جمع فارسی:ها
غیر از:جز
فریاد:نعره
فریا کشیدن:جیغ زدن
قاتل امام حسین ع:شمر
قبر:گور
قطعی برای کتاب:جیبی
گروه و دسته:فوج
گزیدن:نیش زدن
لم یزرع:بایر
لوده و مسخره:دلقک
مجاز از چیره شدن:سایه افکندن
معبر خون:رگ
نام خدا در تورات:یهوه
نباید بی آن به آب زد:گدار
نصیحت پذیر:حرف شنو
نوعی بیماری پوستی:آکنه
هستی:وجود
همه و تمام:عموم
وارد کردن دارو با سرنگ:تزریق
کناری:بغلی
کوهان شتر:کوهه